در روزهای اخیر برخی اصلاحطلبان بر طبل جدایی از دولت میکوبند، از جمله استعفای آقای جهانگیری را مطرح میکنند؛ باید حق شخصی آقای جهانگیری برای جدایی یا ماندن در دولت را محترم شمرد، اما چگونگی کنارهگیری مهم است.
افزایش مشکلات اقتصادی و البته برآورده نشدن شعارهای اصلاحطلبانه آقای روحانی، باعث ایجاد نارضایتی بین بخشی از حامیان ایشان شده؛ اتفاقی که جریان اصلاحات را تا حدی نگران نموده، نگرانی از اینکه افزایش نارضایتیها از روحانی به این جبهه نیز سرایت کرده و باعث عدم موفقیت آنها در انتخابات آینده شود. به همین دلیل بعضی از فعالان سیاسی این جریان باوجود آنکه هنوز چندماه از دولت روحانی نگذشته ساز جدایی را کوک کردهاند تا از آفات این اتفاق مصون بمانند، مانند پیشنهاد جدایی جهانگیری از دولت تا این گزینه احتمالی آنها در انتخابات 1400 برای این جریان همچنان باقی بماند. پیشنهادی که از چند جهت قابل نقد است:
ا) مسئولیتپذیری در قبال رفتارهای سیاسی
این فعالان سیاسی که چنین پیشنهادی را مطرح کردهاند باید بدانند مسئولیتپذیری یکی از شرایط یک مدیر کارآمد و یک جریان سیاسی شناسنامهدار است . اینکه قبل انتخابات از یک نامزد حمایت و مردم را برای رای به او تشویق کنیم و به آنها وعدههایی بدهیم و بعد از انتخابات با برآورده نشدن آنها خود را جدا کنیم و مسئولیت حمایتمان را نپذیریم رفتاری غیرمسئولانه و البته غیرصادقانه در قبال حامیان و همچنین عموم مردم کشور است و بدون تردید چنین رفتاری یک نمره منفی در کارنامه این اشخاص و جریان آنهاست.
مانند بسیاری از حامیان آقای احمدینژاد که هیچگاه حاضر به پذیرش مسئولیت در قبال انتخابشان نشدند و براحتی و با توجیه انحرافی خواندن او از زیر بار مسئولیتشان در مقابل مردم شانه خالی کردند. گو اینکه مردم حرفها و منطق آقای جهانگیری و آقای روحانی در مناظرات را هنوز فراموش نکردهاند که عملکرد دولت احمدینژاد را به پای تمام اصولگرایان حتی کسانی که در دولت او نبودهاند - مانند رئیسی - یا به پای کسانی که حتی مخالف احمدینژاد بودند - مانند قالیباف - نوشتند و با این منطق آنها را شکست دادند؛ حال چگونه میتوانند بپذیرند عملکرد دولت روحانی را به پای معاون اول و نامزد پوششی او ننویسند. این جریان باید متوجه باشند که تا ابد نمیتوانند از این تاکتیک استفاده کنند که هم دولتها را در دست داشته باشند و هم نقش اپوزیسیون را بازی کنند.
2) در نظر گرفتن منافع ملی و منافع مردم
آنچه که بیش از هر امری در این پیشنهاد مشخص و مشهود است هدف خودخواهانه آن است و آن اینکه این افراد با فرار از پذیرفتن مسئولیت انتخابشان، میخواهند موقعیت خودشان را در انتخابات 1400 حفظ نمایند، فارغ از اینکه این فرار از مسئولیت چه هزینهای برای مردم خواهد داشت. در همین جا مخالفت با این پیشنهاد توسط برخی از سیاسیون این جریان از جهت حفظ منافع مردم نیز قابل یادآوری و تقدیر است و اینکه دقیقاً در همین بزنگاههاست که میشود تفاوت دلسوزان مردم و منفعتطلبان را تشخیص داد.
در همین جا باید حق شخصی آقای جهانگیری برای جدایی یا ماندن در دولت را محترم شمرد و اذعان کرد که هر نوع استعفایی الزاماً مذموم نیست، اما آنچه که درستی و یا نادرستی یک استعفا را مشخص میکند هدف آن است یعنی اگر هدف حفظ موقعیت برای انتخابات 1400 باشد یعنی خودخواهی و بیشک مذموم است اما اگر علت، واقعا ناکارآمدی و انحراف دولت از شعارهای ایام انتخابات است، باید صادقانه آن را به مردم اعلام و اعتراف کنند که بسیاری از حرفهایشان در ایام انتخابات نادرست بوده است.
3) از جهت جریان شناسی سیاسی
اندک اطلاعاتی در باب جریانشناسی سیاسی کشور کافی بود تا متوجه شویم که بسیاری از شعارها و حرفهای اصلاحطلبانه آقای روحانی و جهانگیری فقط در ظرف همان ایام انتخابات بامعناست و در منظومه فکری و جریان سیاسی و البته گذشته این دو بزرگوار جایگاه و مفهومی ندارد.
جناب جهانگیری و برخی حامیان ایشان باید توجه داشته باشند که با یک خطابه در مناظرات و گرفتن ژست اصلاحطلبی شاید بتوان از احساسات مردم در ایام انتخابات استفاده و خود را اصلاحطلب جلوه داد اما در درازمدت این ژست رنگ خواهد باخت و اگر ایشان با این بهانه از دولت جدا شوند که روحانی وفادار به شعارهایش نبوده، باید حتماً به مردم پاسخ بدهند که:
اولاً: شما که در شناخت یار نزدیکتان که چهارسال معاونش بودهاید به خطا رفتهاید، چگونه میتوانید در تشخیص مشکلات کشور راه صواب را طی کنید؟
و ثانیاً: چه تضمینی وجود دارد که شما بعد از به قدرت رسیدن پایبند به آن باشید؟
که گذشته حزبی شما یعنی عضو موسس حزب کارگزاران سازندگی و عضویت در شورای مرکزی آن نشان میدهد بیش از آنکه به اصلاحطلبان نزدیک باشید به شخص آقای روحانی و همفکران ایشان نزدیک هستید و این جدایی دوای درد شما نخواهد بود.